گریه های امیر رضا
پسرم رفته بودیم خونه خاله اعظم اونجا میخواستم ازت عکس بگیرم ؛ به خاطر این الکی تو رو اذیت می کردم تا گریه کنی .م نم چند تا عکس انداختم تا بعدا که بزرگ شدی ببینی چه جوری گری ه می کردی .همه هم داشتن با من (پدرت) دعوا می کردن که تورو به گریه نندازم .مادر تم خیلی ع صبانی شده بود.خلاصه عکسارو انداختمو الان میتونی ببینی که بابات چه عکاسیه واسه خ ودش .............. شرمنده بابا جون خودمم داره گریم می گیره....... ...